منوی دسته بندی

غزل اول و دوم حافظ شیرازی با معنی و به زبان ساده

غزل اول و دوم حافظ شیرازی را که از زیباترین و معروفترین غزل های این شاعر بزرگ است به زبان ساده همراه با معنی کلمات آورده ایم تا خواننده علاقمند از خواندن آن لذت ببرد.

مطلب پیشنهادی: مقالات ادبی از جمله گلستان سعدی با معنی 

غزل اول دوم حافظ

حافظ کیست؟ چرا غزلیات حافظ معروف است؟

شمس الدین محمد خواجه حافظ شیرازی ملقب به «لسان الغیب» از مشهورترین و بزرگترین شاعران غزلسرای ایرانی است، که در قرن هشتم حدود سال 727 هجری متولد شد. هر چند ایران در زمان حافظ از نظر سیاسی نا آرام بود، ولی به تدبیر اتابکان سلغری، شیراز از آرامش نسبی برخوردار بود و یکی از مراکز بزرگ علمی و ادبی ایران و دنیای اسلام به حساب می آمد. به همین سبب حافظ که مشتاق علم اندوزی بود با استعداد و هوش سرشار خدادادی توانست سال های زیادی از محضر استادان بزرگ ادب فارسی و عربی بهره مند شود.

«محمد گلندام» دوست صمیمی و گرد آورنده دیوان حافظ در مورد حافظ می گوید که وی در رشته علوم شرعی و ادبی کار می کرد. شعر حافظ بهترین سند و گواه این نکته است که وی بر دانش های گوناگونی چون علوم ادبی، فلسفه و عرفان که در دارالعلم شیراز رواج داشت، دست داشته، و به قرائت هفتگانه و روایت های چهارده گانه قرآن تسلط داشته و بنا به گفته تذکره نویسان تخلص«حافظ» را از قرآن گرفته است.

حاصل این تلاش فراوان و استعداد و ذوق لطیفش سرودن غزل های لطیف و جاودانه ای شد که از زمان حیات شاعر تاکنون، بسیار مورد پسند و اقبال مردم ایران و جهان قرار گرفته است. وی در سروده هایش توانست عرفان و حکمت را با معنی دقیق در سخنی کوتاه و روشن بیاورد و غزل فارسی را در لفظ و معنا به اوج کمال برساند.

غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظمِ تو افشاند فلک عقدِ ثریا را

***************************

غزل اول از دیوان حافظ شیرازی

1- اَلا یا اَیُها السّاقی اَدِر کَاسَاً وَ ناوِلها

که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل ها

الا یا ایهالساقی …: ای ساقی جام می را بگردان و به من برسان.
که عشق در ابتدا آسان به نظر می آمد ولی دشواری هایی در پی داشت.

*******

2- به بوی نافه ای کاخِر صبا زان طُرّه بگشاید

ز تابِ جَعدِ مُشکینش چه خون افتاد در دل ها

دل عاشقان به امید بوی خوش نافه ای که باد بهاری از پیچ و خم گیسوی آراسته و مُشکبوی یار بگشاید، در این انتظار خون شد.

بوی: امید
نافه: ماده ای معطر که از شکم آهوی ختن می گیرند.
آخِر: سرانجام، عاقبت
طُرّه: موی آراسته روی پیشانی
جَعد: پیچیده، گره دار

*******

3- مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش؟ چون هر دم

جَرَس فریاد می دارد که بربندید مَحمِل ها

برای من در اقامتگاه یار خوشی و آسایش میسّر نیست. زیرا هر لحظه زنگ شتران به صدا در می آید و یاد آوری می کند، برای رفتن، کجاوه را بر شتران بگذارید و حرکت کنید.

جَرَس: زنگ
مَحمِل: کجاوه ای که روی شتر می بندند

*******

4- به می سجّاده رنگین کن گَرَت پیر مُغان گوید

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسمِ منزل ها

اگر مرشد تو در طی مراحل سیر و سلوک دستور دهد که سجاده را که مظهر پاکی است با می آلوده کنی، بپذیر زیرا مرید باید در مقابل مرشد مطیع باشد؛ هر چند حکمت آن را نداند.

سجاده: جانماز
پیر مغان: روحانی زرتشتیان، در اصطلاح حافظ مرشد، رهبر
سالک: مرید، کسی که به سوی حق گام برمی دارد.

*******

5- شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکبارانِ ساحل ها؟

در شبی تاریک که ما از گرفتار شدن در موج و گردابی هولناک، نگرانیم، آسوده خاطران کنار ساحل در فراغت خاطرند و نمی توانند حال ما را درک کنند.

هایل: ترسناک

*******

6- همه کارم ز خودکامی به بد نامی کشید آخِر

نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها

سرانجام کار من از خود رایی، به بد نامی کشید. هر سرّی که در محفل ها بازگو کنند، پنهان نمی ماند و موجب رسوایی خواهد شد.

*******

7- حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ

مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدُنیا و اَهمِل ها

حافظ اگر آسایش خاطر می خواهی هیچگاه از یاد محبوب غافل مشو.

متی ما تلق …: هر گاه کسی را دوست داری، ملاقات کردی دنیا را رها کن.

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم)

***************************

غزل دوم حافظ شیرازی

1- اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بَخشم سمرقند و بخارا را

اگر آن دلبر ترک و زیباروی شیرازی از ما دلجویی کند، شهرهای ارزشمند و بزرگ سمرقند و بخارا را نثار خال سیاه او خواهم کرد.

ترک شیرازی: ترک زیبا روی مقیم شیراز
خال هندو: هندو یعنی اهل هند، خال هندو به معنی خال سیاه یا خالی که هندی ها بر چهره دارند.

**********

2- بده ساقی میِ باقی که در جنّت نخواهی یافت

کنارِ آب رکناباد و گلگشتِ مصلّا را

ای ساقی باقی مانده ی مِی را به من بده که حتّی در بهشت هم مکانی چون کنار آب رکناباد و این باغ باصفا را نخواهی یافت.

مِی باقی: باقی و ته مانده ی می
جنّت: بهشت، باغ و بوستان
آب رکناباد: نهر آبی معروف در شمال شرقی شیراز
گلگشت مصلّا: تفرجگاهی در شیراز که اکنون آرامگاه حافظ در این گلگشت است.

**********

3- فغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین کارِ شهر آشوب

چنان بردند صبر از دل، که ترکان خوانِ یغما را

لولیان: جمع لولی، کولی، غربتی در اینجا مجازاً زیبا رویان سرود خوان
شهر آشوب: زیبا روی فتنه برانگیز شهر
خوان یغما: سفره ای که در قدیم بزرگان شهر پهن می کردند و همه مردم را دعوت می کردند.

**********

4- ز عشقِ نا تمامِ ما جمالِ یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت رویِ زیبا را؟

حسن و زیبایی یار، کامل و بی نقص است و از عشق ورزی ناقص ما بی نیاز است. همانطور که چهره زیبا نیازی به آرایش ندارد.

مستغنی: بی نیاز

**********

5- من از آن حسنِ روز افسون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده یِ عصمت برون آرد زلیخا را

چون حسن و جمال یوسف در حال افزایش بود، دریافتم که زلیخا هر روز شیفته تر می شود و سرانجام رازش آشکار خواهد شد.

زلیخا: همسر عزیز مصر

**********

6- اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم

جوابِ تلخ می زیبد، لب لعل شکر خا را

تو مرا چه ناسزا بگویی، چه نفرین، من دعا گوی تو هستم. جواب تند و تلخ، بر لب شیرین زیباست.

شکرخا: کسی که شکر می خورد.

**********

7- نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند

جوانان سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را

عزیز من نصیت پیر با تجربه را گوش کن، که جوانان خوشبخت، پند پیر دانا را از جان شیرین خود بیشتر دوست دارند.

**********

8- حدیث از مطرب و می گو رازِ دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معمّا را

درباره شادمانی و طرب سخن بگو و به دنبال کشف رازهای روزگار نباش؛ چون هیچکس تا کنون به این راز دست نیافته است.

دهر: روزگار
کمتر جو: در اینجا یعنی هرگز جستجو مکن.
معمّا: راز یا سخن سر پوشیده

**********

9- غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظمِ تو افشاند فلک عقدِ ثریا را

ای حافظ غزلی که سرودی در زیبایی چون مرواریدی است که به رشته کشیدی. حال بیا و آن را با صدای خوش بخوان که فلک گردنبند پروین را به عنوان پاداش، نثار سخن منظوم تو می کند.

دُر سفتن: سوراخ کردن مروارید برای به رشته کشیدن و کنایه از سرودن شعر و سخن زیبا.
عقد ثریا: اضافه تشبیهی است. عقد= گردنبند، ثریا = پروین که مجموعه ی هفت ستاره است. عقد ثریا: شکل مجموعه ستاره های پروین که به گردنبند تشبیه شده است.

***************************

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم)

باز نشر مطالب سایت پوپک تراول تنها با ذکر نام سایت /https://poopaktravel.com مجاز می باشد.

مطلب خواندنی: زندگی نامه حکیم فردوسی شاعر پارسی گو


نویسنده این مقاله:
خانم هما آقا جعفری، کارشناس ارشد ادبیات فارسی

منابع مقاله غزل اول و دوم حافظ:

1- دیوان غزلیات خواجه حافظ شیرازی، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه
2- حافظ نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، نوشته بهالدین خرمشاهی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
3- تاریخ ادبیات ایران، جلد دوم، تالیف دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس

4- فرهنگ لغت معین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *