منوی دسته بندی

غزل چهارم و پنجم حافظ به زبان ساده و با معنی کلمات

غزل چهارم و پنجم حافظ شیرازی از غزل های معروف و عاشقانه اوست که تشبیهات ظریف و لطیفش برای خواننده دلنشین است. ما سعی کردیم این غزل ها را به زبان ساده همراه با معنی کلمات برای علاقمندان بیاوریم.

پیشنهاد می کنیم: مطالب ادبی از جمله گلستان سعدی با معنی

غزل چهارم پنجم حافظ

**********************************

غزل چهارم حافظ شیرازی

1- صبا به لطف بگو آن غزالِ رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

ای باد صبا پیام مرا با لطف و مهربانی به یار رعنا برسان و بگو از شور عشق او سر به کوه و بیابان گذاشتم.

صبا: باد خنک و لطیف بهاری
غزال: آهو
رعنا: زیبا، غزال رعنا در استعاره یار دلخواه

***********

2- شکر فروش که عمرش دراز باد، چرا
تفقّدی نکند طوطیِ شکر خا را ؟

یار شیرین دهان که زندگیش دراز باشد، چرا حال طوطی شیرین سخن (منظور شاعر خوش بیان) را نمی پرسد و از او دلجویی نمی کند؟

شکر فروش: استعاره از یار شکر دهان
تفقّد: دلجویی
طوطی شکرخا: استعاره از شاعر شیرین سخن

***********

3- غرورِ حسنت اجازت مگر نداد، ای گل
که پرسشی نکنی عندلیبِ شیدا را؟

ای یار زیبا، اینکه از حال عاشق سرگشته ی خودت نمی پرسی قطعا به دلیل غرور حسن تو است.

عندلیب: هزار دستان، بلبل
شیدا: عاشق سرگشته

***********

4- به خُلق و لطف توان کرد صیدِ اهلِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغِ دانا را

همانطور که دل صاحبنظران را با خُلق نیک و مهربانی می توان به دست آورد، پرنده زیرک هم در دام نمی افتد مگر با لطف و مهربانی.

***********

5- ندانم از چه سبب رنگِ آشنایی نیست
سَهی قدانِ سیه چشمِ ماه سیما را

نمی دانم چرا ماه رویان بلند قامت و سیاه چشم، شیوه ی انس و الفت را آشنایی ندارند.

رنگ آشنایی: روش و شیوه ی الفت و دوستی
سَهی قد: یار بلند قامت
ماه سیما: ماه رخ

***********

6- چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبّانِ بادپیما را

هرگاه با محبوب همنشین شدی و شراب نوشیدی، یاد کن از عاشقانی که در راه وصل، رنج بیهوده کشیدند.

حبیب: دوست
باده پیمایی: باده نوشی
محب: دوستدار، عاشق

***********

7- جز این قدر نتوان گفت در جمالِ تو عیب
که وضعِ مهر و وفا نیست رویِ زیبا را

تنها عیبی که برای جمال و حسن تو می توان گفت، آن است که زیبا رویان شیوه ی مهرورزی و وفاداری را نمی دانند.

***********

8- در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را

شگفت انگیز نخواهد بود اگر سیاره ی ناهید با خواندن شعر سِحرانگیز حافظ، حضرت مسیح را در آسمان به وجد و نشاط آورد.

زهره: زهره از سیاره های منظومه شمسی و نام دیگر آن ناهید است. «زهره رب النوع طرب است»
مسیحا: حضرت عیسی (ع) کلمه ای ماخوذ از زبان عبری به معنی نجات دهنده.

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)


استعاره:

استعاره یکی از آرایه های ادبی است که کلمه در معنی اصلی خود به کار نمی رود. بلکه شاعر در ذهن خود دو چیز را به یکدیگر تشبیه می کند(مشبه و مشبه به) و فقط مشبه به را می آورد.

مثال:
دریغ آیدم کاین چنین یال و سفت
همی از پلنگان بباید نهفت

«شاهنامه فردوسی»

در مصرع دوم فردوسی پهلوانان ایرانی (مشبه) را از نظر قدرت به پلنگ (مشبه به) تشبیه کرده ولی تنها مشبه به را آورده است.

غزل چهارم حافظ معنی

**********************************

غزل پنجم حافظ شیرازی

1- دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا

ای عارفان برای رضای خدا چاره ای بیندیشید که من دل از دست داده ام و افسوس که راز پنهان عشق آشکار خواهد شد.

صاحبدل: عارف

*********

2- کشتی شکستگانیم، ای بادِ شُرطه برخیز
باشد که باز بینم، دیدارِ آشنا را

ای باد موافق برخیز و ما را به مقصد برسان. امید است که به دیدار یار آشنا نائل شویم.

کشتی شکستگانیم: کشتی کسی که در اثر طوفان شکسته باشد. در بعضی از نسخه ها کشتی نشستگانیم آمده است.
بادِ شُرطه: باد موافق

*********

3- ده روز مهرِ گردون، افسانه است و افسون
نیکی بجایِ یاران فرصت شمار یارا

محبت کوتاه مدت فلک چیزی جز افسانه و فریب برای ما نیست، پس ای یار در حق دوستان نیکی کن و فرصت عمر کوتاه را غنیمت شمار.

مهرِ گردون: محبت فلک
افسون: مکر، حیله

*********

4- در حلقه ی گُل و مُل، خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصُبوحَ هُبّو، یا ایّها السُّکارا

دیشب بلبل در مجلس گل و باده، خوش می خواند که :
هاتِ الصُبوحَ هُبّو، یا ایّها السُّکارا: ای ساقی بیا و باده ی صبحگاهی بده و ای مستان از خواب برخیزید.

مُل: باده، شراب

*********

5- ای صاحبِ کرامت، شکرانه ی سلامت
روزی تفقّدی کن، درویش بینوا را

ای بزرگوار به شکرانه نعمت سلامتی که داری از درویش بی نوا دلجویی کن.

کرامت: بزرگواری
تفقّدی: دلجویی

*********

6- آسایشِ دو گیتی، تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا

اگر در جهان به دنبال آسایش هستیم در تفسیر این دو حرف نهفته است، اینکه با دوستان با جوانمردی و با دشمنان با صبر و مدارا رفتار کنیم.

*********

7- در کوی نیکنامی، ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی، تغییر کن قضا را

قسمت و سرنوشت ما داشتن نام نیک نبود و ما را در کوی نیکنامی راه ندادند. زیرا عاشقی با رسوایی همراه است. اگر تو این را نمی پسندی، سرنوشت را تغییر بده.

قضا: تقدیر، سرنوشت

*********

8- آن تلخ وَش که صوفی، اُمّ الخبائثش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَهِ العَذارا

آن شراب تلخ گونه را که صوفی سر منشأ پلیدی ها نامید،
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَهِ العَذارا: نزد ما شیرین تر از بوسه ی دوشیزگان است.

تلخ وش: تلخ مزه
اُم الخبائث: مادر و سر منشا پلیدیها استعاره از شراب. منشأ آن سخن پیامبر (ص) که فرمودند: «الخمرُ اُمُ الخبائث… شراب مادر پلیدی هاست و هر که بنوشدش خداوند چهل روز نماز او را نخواهد پذیرفت و اگر مست بمیرد همانا به مرگ جاهلیت در گذشته است.» حافظ نامه ، جلد اول ص 130

*********

9- هنگامِ تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیایِ هستی، قارون کند گدا را

در زمان فقر و تنگدستی به جای غم و غصه شادمان و سرمست باش. زیرا کیمیای شادکامی وجودت را دگرگون می کند و گدایان را چون قارون ثروتمند و بی نیاز می کند.

کیمیا: صنعتی در قدیم بود و کیمیاگران معتقد بودند بوسیله این علم می توانند مثلا قلع یا مس را به نقره و طلا تبدیل کنند.
قارون: در قرآن مجید چند بار نام قارون آمده و خلاصه آن چنین است که وی ثروتمندترین مرد از قوم حضرت موسی (ع) بود که بر قوم خود کبر و ناز می فروخت و به جای نیکوکاری، بخشش و شکرگزاری از خدا، همه ثروت و گنج خود را از تلاش خود می دانست. به سبب این دلایل خداوند او و خانه اش را در اعماق زمین فرو برد.

*********

10- سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کفِ او مومست سنگِ خارا

منظور شاعر از دلبر در این بیت خداوند و معشوق ازلی است. مغرور و سرکش مباش، زیرا اگر چنین کنی و از رسم وفاداری خارج شوی، خداوند توانا که سنگ سخت خارا، در دستش چون موم نرم است با آتش غیرتش تو را نابود می کند.

*********

11- آئینه ی سکندر جامِ میست، بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوالِ ملکِ دارا

اگر خوب به جام می نگاه کنی چون آینه اسکندر است و عجایب و غیب را نشان می دهد و تو با چگونگی پادشاهی با عظمت داریوش و سرانجامش آگاه می شوی و به بی اعتباری جهان پی می بری.


شاید منظور شاعر از «جام می» استعاره از «ضمیر عارف آگاه» باشد که از وضع جهان با خبر است.

آئینه ی سکندر: آیینه ای افسانه ای آمیخته به حقیقت که در فانوس دریایی (در مناره البحر معروف در اسکندریه) قرار داده بودند و کشتی ها را از صد مایل نشان می داد و از عجایب هفتگانه بود.
دارا: داریوش سوم، پادشاه بزرگ هخامنشی که به دست اسکندر در سال 330 پیش از میلاد کشته شد.

*********

12- خوبانِ پارسی گو بخشندگانِ عمرند
ساقی بده بشارت رندانِ پارسا را

زیبارویان ترک که زبان پارسی را می دانند، بخشندگان عمرند. ساقیا رندان پرهیزگار را مژده بده که زنده به عشق باشند و از زهد خشک بپرهیزند.

رِند: در شعر حافظ رِند در ردیف اولیاء و ولی خداست و می گوید:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
خوبان پارسی گوی: به معنی زیبارویان، در بعضی از نسخه ها به جای «خوبان»، «ترکان» آمده که مناسب تر است.

*********

13- حافظ بخود نپوشید این خرقه ی می آلود
ای شیخِ پاک دامن معذور دار ما را

حافظ به خواست و اختیار خود این جامه آلوده به می را نپوشید. تو ای شیخ پاک دامن عذر مرا قبول کن و ما را ملامت نکن.

خرقه: دلق و جامه ی صوفیه

وزن غزل 5: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (بحر مضارع مثمن مخبون اخرب)

*********

باز نشر مطالب سایت پوپک تراول تنها با ذکر نام سایت /https://poopaktravel.com مجاز می باشد.

شماره غزل ها مطابق با کتاب حافظ نامه است.


نویسنده مقاله:

خانم هما آقاجعفری، کارشناس ارشد ادبیات فارسی

منابع:

1- دیوان غزلیات خواجه حافظ شیرازی، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه
2- حافظ نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، نوشته بهاالدین خرمشاهی، انتشارات علمی فرهنگی
3- تاریخ ادبیات ایران، جلد دوم، تالیف دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس
4- فرهنگ فارسی، تالیف دکتر محمد معین، موسسه انتشارات امیرکبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *