غزل هفتم حافظ با معنی و به زبان ساده همراه با آرایه های ادبی
غزل هفتم حافظ همراه معنی: یکی از زیباترین غزل های حافظ است که ما به زبان ساده برای خوانندگان علاقمند گردآوری کرده ایم. این غزل در مورد عشق و جوانی است و سرشار از نکات ظریف و جلوه های طبیعت است، مثلا شاعر خود را به بلبل خوش آواز و عاشق تشبیه می کند و ماه را با زیبایی یوسف پیامبر مقایسه می کند.
مطلب دیدنی: غزل اول «الا یا أیها الساقی» با معنی
غزل هفتم حافظ با معنی
1-رونقِ عهدِ شبابست دگر بستان را
می رسد مژده ی گل، بلبلِ خوش الحان را
معنی بیت اول
بار دیگر بهار فرا رسیده و باغ و بوستان با طراوت و شاداب شده، همچنین بلبل خوش آواز از رسیدن و رویش دوباره گل شادمان است.
عهدِ شباب: دوره جوانی
خوش الحان: خوش آواز
بلبلِ: نام مرغی خوش آواز، به دلیل آواز خوش و موزون در ادبیات فارسی مقام بلندی دارد و به نام های گوناگون چون هزار دستان، عندلیب، مرغ سحر، مرغ چمن مشهور است.
در ادبیات فارسی سه صفت بلبل مشهور است:
1-بلبل عاشق و شیدای گل است و گل معشوق اوست:
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
*******
صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
******* غزل هفتم حافظ معنی
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
2- بلبل سخنوری فصیح است:
چو عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ
تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن
*******
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
3- بلبل خوش خوان و خوش نواست:
در حلقه ی گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا أیها السکارا
*******
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق
دوست را با ناله ی شب های بیداران خوش است
*******
خواندنی: غزل پنجم «دل می رود ز دستم با معنی
2- ای صبا، گر به جوانانِ چمن بازرسی
خدمتِ ما برسان سرو و گل و ریحان را
معنی بیت دوم
ای باد صبا اگر از کنار جوانان چمن، همچون سرو و گل و ریحان گذر کردی، سلام ما را به آنان برسان.
صبا: باد خنک و لطیف بهاری
جوانانِ چمن: استعاره (1) از گل و ریحان
خدمتِ رساندن: سلام رساندن امروزه همچنین مترادف با بندگی رساندن
نظامی گنجوی گفته است:
چند گویی کعبه را که اینک به خدمت می رسم
چون نخوانندت هنوز از دور خدمت می رسان
3- گر چنین جلوه کند مُغبچه ی باده فروش
خاکروبِ درِ میخانه کنم مژگان را
معنی بیت سوم
اگر ساقی میکده اینچنین دلربایی کند، من با مژگان خود خاک در میخانه را می روبم.
مُغبچه: در لغت یعنی فرزند مُغ و در اصطلاح ساقی که در میکده خدمت می کند.
در شعر حافظ «ترسابچه» و «صنم باده فروش» مترادف مغبچه و به معنی ساقی هستند.
باده: شراب
4- ای که بر مَه کشی از عنبرِ سارا چوگان
مضطرب حال مگردان، منِ سرگردان را
معنی بیت چهارم
ای ساقی که زلف عنبرت را بر رخ ماهت چون حلقه چوگان درست می کنی، مرا که چون گوی چوگان سرگردانم، پریشان و مضطرب مکن.
مَه: مخفف ماه
عنبر: ماده ای معطر و چرب به رنگ کدر که از آن در ساخت عطر استفاده می کنند.
سارا: جایی که خالص ترین و خوشبوترین عنبر را دارد.
عنبر سارا: استعاره از زلف مشکین
مطلب پرطرفدار: حکایات گلستان سعدی با معنی
5- ترسم این قوم که بر دُرد کشان می خندند
در سرِ کارِ خرابات کنند ایمان را
معنی بیت پنجم
من می ترسم که ملامتگرانِ دُرد نوش، خود نیز ایمان ضعیف خود را در راه خرابات از دست بدهند.
دُرد: جرمی که در پایین ظرف مایعات ته نشین می شود. دُرد کش: باده نوش و میگسار همیشگی و کهنه کار. کسی که تا ته شراب را می نوشد. ابیاتی از حافظ با واژه درد کش در زیر آمده:
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با درد کشان هر که در افتاد ور افتاد
*******
پیر میخانه چه خوش گفت با دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
خرابات: جایی چون شرابخانه و قمارخانه را گویند.
خرابات حافظ یک کلمه کلیدی و اسطوره ای است و معانی مختلفی دارد که عبارتند از:
الف) خرابات در مفهوم عرفانی- مثال:
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
*******
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند
*******
ب) کنایه از میخانه- مثال:
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیمست
همواره مرا کوی خرابا ت مقامست
*******
چون عمر تبه کردم چندانکه که نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
*******
ج) خرابات در نقطه مقابل مسجد و خانقاه- مثال:
رطل گرانم ده ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد
*******
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
(توضیح خرابات از کتاب حافظ نامه بخش اول ص 154)
6- یار مردانِ خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
معنی بیت ششم
با مردان خدا دوست باش که قدرت زیادی از جانب خدا دارند. همانطور که طوفان در برابر جسد آدم تسلیم شد.
اشاره حافظ به داستان نوح (ع):
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله بر آید
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
داستان حضرت نوح
نوح (ع) از پیامبران اولوالعزم است که در قرآن مجید به داستان این پیامبر چند بار آمده است و نام یکی از سوره های قران «نوح» می باشد. نوح وقتی قوم خود را برای هدایت دعوت می کند سخن او را نمی پذیرند به این بهانه که تو نیز بشری مثل ما هستی تنها بی سر و پایان دعوت تو را قبول می کنند.
در عمر طولانی نوح، عده کمی از وی پیروی کردند. سرانجام پیام الهی برای عذاب کافران رسید و به فرمان خداوند کشتی ساخت و همه مومنان، و یک زوج از هر جانوری سوار کشتی شدند و از خانواده او، همسر و یکی از فرزندانش هم که از کافران بودند، سوار کشتی نشدند تا اینکه به قدرت خداوند طوفانی مهیب در گرفت و همه ی کافران را هلاک کرد و کشتی در بر بالای کوهی قرار گرفت و سر نشینان کشتی در سلامت کامل باقی ماندند.
خاک: استعاره از انسان فروتن و خاکی، کنایه از حضرت نوح
تلمیح (اشاره کوتاه به داستان) دارد به داستان طوفان نوح، که در آن قصه ای مشهور درباره حضرت آدم دارد و اینکه نوح برای تبرک جسد حضرت آدم را برای مهار طغیان طوفان، در کشتی قرار داده بود.
7- برو از خانه ی گردون بدر و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
معنی بیت هفتم
از خانه دنیا بگذر و از دنیا امید خیر و کامجویی نداشته باش. زیرا سرانجام این صاحبخانه بخیل، مهمان خود را نابود خواهد کرد.
سیه کاسه: پست، بخیل
8- هر کرا خوابگهِ آخِر مشتی خاکست
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را؟
معنی بیت هشتم
حال که خوابگاه آخرت و همیشگی انسان، گور است، چه نیازی به اینکه در دنیا خانه ای رفیع و مجلل داشته باشی.
خوابگهِ آخِر: گور، قبر
9- ماهِ کنعانیِ من مسندِ مصر آنِ تو شد
وقت آنست که بدرود کنی زندان را
معنی بیت نهم
ای یوسف کنعانی من (استعاره از جان پاک)، مسند مصر (عالم معنا) از آنِ تو است. وقت آن رسیده که زندان دنیا را ترک کنی و به جهان دیگر کوچ کنی.
ماهِ کنعانیِ: حضرت یوسف در اینجا استعاره از جان پاک
10- حافظا می خور و رندی کن و خوش باش، ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
معنی بیت دهم
ای حافظ نوشیدن می و قلندری کردن، با همه ی گناه و بدی که دارد، بهتر است از اینکه قرآن و کلام خدا را دامی برای ریاکاری و فریب کنی.
تزویر: ریا، نیرنگ
************
استعاره چیست؟ (1):
استعاره یکی از آرایه های ادبی است که کلمه در معنی اصلی خود به کار نمی رود. بلکه شاعر در ذهن خود دو چیز را به یکدیگر تشبیه می کند (مشبه و مشبهٌ به) و فقط مشبهٌ به را می آورد. مثال از شاهنامه فردوسی:
دریغ آیدم کاین چنین یال و سفت
همی از پلنگان بباید نهفت
در مصرع دوم فردوسی پهلوانان ایرانی (مشبه) را، از نظر قدرت به پلنگ (مشبهٌ به) تشبیه کرده، ولی تنها مشبهٌ به را آورده است.
توجه: شماره غزل مطابق با کتاب حافظ نامه است.
باز نشر مطالب سایت پوپک تراول تنها با ذکر نام سایت /https://poopaktravel.com مجاز می باشد.
نویسنده مقاله غزل هفتم حافظ با معنی:
خانم هما آقاجعفری، کارشناس ارشد ادبیات فارسی